- بالا نشینی (نِ)
عمل بالانشین. صدرنشینی. جای گزینی در بالا. مقام کردن در فوق. در صدرجای نشستن از مجلس. تصدر. (منتهی الارب) :
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتاده حالی همنشین ماه شد.
(؟)
کاکل از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتاده حالی همنشین ماه شد.
(؟)
